حضرت قاسم علیه السلام

۱۹ بازديد
چون حسین نامۀ حسن برداشت
خط او دید و روی دیده گذاشت
 
قاسم بن الحسن تمنا کرد
اذن میدان گرفت و پر وا کرد
 
کفنی بر تنش عمو پوشاند
و نقابی به روی او پوشاند
 
پاره ماه سوی میدان شد
لرزه ای در سپاه عدوان شد
 
ای عجب هیئتی عجب کفنی
هیبتش هاشمی قَدَش حسنی
 
و انا بن الحسن که افشا شد
لشگر کوفه در تماشا شد
 
نوجوان و به لشگر افتادن
با یلان عرب در افتادن
 
هرکه از هر طرف تهاجم کرد
لاجرم دست و پای خود گم کرد
 
به دَرَک رفت خصم رسوایش
اَزرَقِ شامی و پسرهایش
 
رزم جانانه اش که غوغا کرد
کینه های مدینه سر وا کرد
 
دور تا دور او گره افتاد
در میان محاصره افتاد
 
نیزه ها بود و ماجرای حسن
تیر باران تازه ای به کفن
 
دشمن از هر طرف که راهش بست
زیر نعل ستور سینه شکست
 
نالۀ او بلند شد: عمّاه
  1. به حرم می رسید وا اُماه
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.